بچه ها 9 صبح بیدار شدن، نذاشتیم بخوابن تا 1، نهار استمبولی خوردن و خوابیدن تا ساعت 4 حاضر شن و برن مولودی
حودای 3 و نیم بیدار شدن، با خاله حاضرشون کردیم و 4 از خونه رفتیم بیرون
وقتی رسیدیم دم در صدا کل و دستا می اومد. سروین رو دادم به مامان و رفتم نوژین رو بیارم.
سروین با دست دسیا قر می داد، نوژین م که آروم و متین
سروین سمت ساینا میرفت، دددد میکرد براش، نازش می کرد، اما ساینا مامانشو میخواست و بی حوصله بود..
یبارم هیرادو کشید و نذاشت شیر بخوره
آخرم ی سر رفتیم خونه سعید اینا
نوژین تا آخر هیچ چی نگفت فقط یبار که سروین شکلاتشو گرفت جیغ کشید
کربلا...برچسب : نویسنده : sarvandnuzh بازدید : 165