اربعین

ساخت وبلاگ
شب 18 آبان مصادف با اردبعین پایین روضه بود

بچه ها رو حاضر کردیم خال خالی سرمه ای و صورتی شونو پوشیدن با کفش سرمه ای و رفتن روضه

پیش همه غریبی می کردن و گریه

تا اینکه بعد ی ساعت خاله ها اومدن

شکلات تعارف کردن، خاله ز شکلاتشو داد به سروین، داشت به کاکائوهاش می رسید که من ازش گرفتم، اونم ماشالااااااا زد زیر گریه

در این هنگام مامان جون عصبی و ناراحت که پاشو اینا رو ببر پایین، کلافه شدن پیش این کلاغ سیاها

خلاصه بند و بساطا جمع کردیم و رفتیم بالا، خوابیدن و شام خوردن و دیگه نیومدن پایین تا آخر شب

فردا شبش خانواده عمو مجید اینا تو حسینیه بخاطر 10 یا 14 مین سالگرد شام میدادن

گفتم شما برید من نمی یام بچه ها کلافه میشن ولی آخر ما 4 تایی هم رفتیم

قیمه بادمجون خوردیم که شانس غذای من بادمجون نداشت

کربلا...
ما را در سایت کربلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarvandnuzh بازدید : 183 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 16:16