تولد

ساخت وبلاگ
روز 3 شنبه و 4 شنبه مورخ 25 و 26 مهر به تمیزکاری و نظافت گذشت

روز 5 شنبه 27 مهر ساعت 6 صبح پاشدم، کاهو خیس کردم، سیب زمینی و تخم مرغ پختم، ژله های بستنی سفید و صورتی حاضر کردم، مواد دلمه رو حاضر کردم، مرغ پختم،  زری اومد کمکم، الویه درست کرد و سالاد.

بچه ها رو ساعت 5 و ربع بردیم پیش عموفرهاد برای سشوار و عکس یادگاری

سوپ جو گذاشتم، سالاد فصل، سالاد الویه، خوراک مرغ، دلمه فلفل، دوغ و دلستر، با قاشقهایی به شکل گل که چنگالا ساقشون بود، لیوانای دستمال سفره صورتی پیچیده، دوغ و دلستر، دو تا برگه که یادگاری بنویسن، استند عدد 1، ذرت بوداده، راحتی سفید صورتی، شکلات صورتی، نون باگت و معمولی، همراه با تگ و تاپر گل

و دیوارهایی که با گلا و بادکنکای  سفید صورتی همراه با تابلوی عکسشون از 0 تا 11 ماهگی پر شده بود

بابایی هم ساعت 7 و ربع با کیک صورتی سفید اومد خونه

بچه ها لباس سفید و صورتی، من و بابایی هم صورتی پوش

مهمونا بابا جون و مامان جون، مامان جون و خانم جون، عمه و بچه هاش حوالی 9 اومدن، مادر و پدر و خاله ها نیم ساعت زودتر، خاله شهلام که زحمت کشیدن و بودن از صبح 

بعد از پذیرایی چای و میوه که شامل خیار و انگور و سیب و پرتقال و شلیل بود، گفتیم کیک بیاریم

کیک آوردیم و شمع روشن روش، مشغول عکس گرفتن بودیم که سروین شمع و گرفت و دستش سوخت زود بردمش زیر آب سرد گرفتم، اونم گریه، همه م مشغول جیغ و داد و خودزنی

مامان جون: همش دنبالی قر و فر خوددن هستین و بفکر خودتون، دست بچه سوختتتت

مامان جون ب: دست بچه م تاول زد

عمه: بذار تو آرد

خاله ش: خمیر دندون بیار

خلاصه که گیر ی مشت مغلطه کار افتادیم.

بعد اینکه سروین آروم شد، خاله ش میگه 4 تا پیر و پاتال بی اعصاب کاسه داغتر از آش دور خودت جمع کردی برا تولد، تولد برا 4 تا جوونه نه برا اینا 

منم گفتم چه خبره هیچ چی نشده، اینقدر جیغ و فریاد میکنین

عمه: همه جیغ و فریاد کردن که مام کردیم

من: تولد جای جیغ و فریاد نیس

عمه درحالیکه نشست رو مبل، به مامانشم گفت بشین

بابایی هم که تو گوش من، که هو چه خبره و مهمون داریم و ناراحتشون نکنیم و اینا

بگذریم با حرص و جوش و خستگی به تن مونده گذشت...

دوباره شمع روشن کردیم، کیک بردیم، کادو خوندیم، میوه و شام و چای و راحتی خوردیم، کیک و شکلات و ذرت دادیم بردن و ...

حالا کادوها:

مامان بابا: 2 تا پلاک بته جقه

خانم جون: 100 هار تومن

مامان جون: 100 هزار تومن

بابا جون و مامان جون: 2 تا کارت هدیه 150 هزا تومانی

مادر پدر: دو تا پتوی گلبافت بالرین با دو تا سینی مسی و ی دیگچه مسی

خاله: دو تا عروسک

عمه: 150 هزار تومن

خاله ش: ی تابلو نقره

کربلا...
ما را در سایت کربلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarvandnuzh بازدید : 175 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 16:16