شب 18 مهر

ساخت وبلاگ
ربع ها رو درآوردم که بفروشیم. حین شمارش و حساب کتاب بودم که یدفعه دیدم دوتاش نیس. خلاصه همه خونه رو زیر و رو کردیم پیدا نشد. آخر یکی شون گذاشته بود زیر فرش هال، یکی دیگشون شایدم همون اون یکی رو گذاشته بود زیر فرش پذیرایی

 میخواستیم بیایم خونه مامان اینا، وقتی نوژین حوالی ساعت 9 ، پستونک به دهن خوابش گرفته بود، سروین چنگ زد به صورتش و پستونکشو گرفت. نوژین هم تا نیم ساعت گریه کرد.

وقتی اومدم سراغ کتابخونه تا کپی کارت ملی مو بردارم سروین هم اومد کنارم و انگشتشو کرد لای کمد پایین کتابخونه

تسبیح عقیقمو که به لطف بچه ها پاره شده بود گذاشته بودم تو ی جعبه و رو میز توالت. سروین رفته بود سراغش و درشو باز کرده بود و چند تا دونه هاش تو دهنش ..

اون شب از دستشون سردردی گرفتم نگفتنی ...

کربلا...
ما را در سایت کربلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarvandnuzh بازدید : 185 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 16:16