میخواستیم بیایم خونه مامان اینا، وقتی نوژین حوالی ساعت 9 ، پستونک به دهن خوابش گرفته بود، سروین چنگ زد به صورتش و پستونکشو گرفت. نوژین هم تا نیم ساعت گریه کرد.
وقتی اومدم سراغ کتابخونه تا کپی کارت ملی مو بردارم سروین هم اومد کنارم و انگشتشو کرد لای کمد پایین کتابخونه
تسبیح عقیقمو که به لطف بچه ها پاره شده بود گذاشته بودم تو ی جعبه و رو میز توالت. سروین رفته بود سراغش و درشو باز کرده بود و چند تا دونه هاش تو دهنش ..
اون شب از دستشون سردردی گرفتم نگفتنی ...
کربلا...برچسب : نویسنده : sarvandnuzh بازدید : 185