کربلا

متن مرتبط با «مولودی» در سایت کربلا نوشته شده است

مولودی

  • دیروز خونه خاله زهرا مولودی دعوت بودیم بچه ها 9 صبح بیدار شدن، نذاشتیم بخوابن تا 1، نهار استمبولی خوردن و خوابیدن تا ساعت 4 حاضر شن و برن مولودی حودای 3 و نیم بیدار شدن، با خاله حاضرشون کردیم و 4 از خونه رفتیم بیرون وقتی رسیدیم دم در صدا کل و دستا می اومد. سروین رو دادم به مامان و رفتم نوژین رو بیارم. سروین با دست دسیا قر می داد،  نوژین م که آروم و متین سروین سمت ساینا میرفت، دددد میکرد براش، نازش می کرد، اما ساینا مامانشو میخواست و بی حوصله بود.. یبارم هیرادو کشید و نذاشت شیر بخوره آخرم ی سر رفتیم خونه سعید اینا نوژین تا آخر هیچ چی نگفت فقط یبار که سروین شکلاتشو گرفت جیغ کشید , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها