جمعه مصادف با 6 خرداد 1401 چهارنفری عازم سفر به تبریز شدیم. قرار بود بریم شیراز و بوشهر ولی بدلیل ناهماهنگی آژانس هتل شیرازمون پر شد، برا همین کلا سفر به جنوب کنسل شد.
صبحونه رو خوردیم و ساعت 10 و ربع به سمت شاهین شهر و میمه و دلیجان حرکت کردیم. بعد از سه راهی سلفچگان سروین گشنه ش شد، برا همین همونجا تو ی پارکینگ لقمه نهارشون که کتلت بود رو دادیم و نوش جون کردن و خوابیدن.
حدود ساعت 5 و نیم بود که به هتل مینو قزوین رسیدیم. اتاق 110، طبقه اول بدون آسانسور، ی سه تخته تاشو تو سالن و ی اتاق دو تخته
نماز خوندیم و با بچه ها رفتیم به سمت سعد السلطنه، حدود 20 دقیقه پیاده روی بود، اونجا رو گشتیم و بستنی پر خامه حقیقت بستنی خوردیم و دوباره به سمت هتل برگشتیم.
نزدیک هتل 3 تا سیخ کباب و ی سیخ جوجه گرفتیم و تو هتل با بچه ها خوردیم.
صبح تو هتل صبحونه خوردیم و لباس پوشیدیم و رفتیم سمت حسینسه امینی ها، خونه 9 دری و اتاقها و حیاطش رو بازدید کردیم بچه ها با نرگس دختر سرایدار اونجا بازی کردند ی سر هم به بازار هردم بیل قزوین زدیم. بازارش جوری بود که متلا تیمچه یا سرا کنار هم نبود (اونجایی که ما دیدیم) مثلا کنار ی طلا فروشی ی ابزار فروشی بود، نهار رفتیم رستوران نمونه 2 قیمه نثار خوردیم، بچه ها شنیسل مرغ خوردن، 709 پیاده شدیم و رفتم سمت باراجین
اونجا باغ وحش رفتیم، چرخ و فلک بازی کردیم، بچه ها سوار بازی های خودشون شدن، گشتیم و چرخیدیم و دویدیم و خوش گذروندیم ، بابا ی سیب سرخ کرده خرید، خوردن و بچه ها بیهوش شدن تو ماشین ، رفتیم هتل خوابیدیم و صبح صبونه خوردیم و از باقلوا پرستو باقلوا پرچمی خریدیم به 220 تومن و به سمت زنجان حرکت کردیم.
بین راه گنبد سلطانیه رفتیم، با بچه ها گشتیم و چرخ زدیم، نهارو همونجا قیمه نثار و شنیسلهای اضافه رو خوردیم و به سمت تبریز حرکت کردیم.
حدود 8 شب رسیدیم هتل ایل آی، ی هتل تو منطقه باغمیشه و دور از مرکز اصلی شهر، نزدیک لاله پارک
ی سوئیت با دو تا خواب داشتیم و کلیه امکانات، خودش میگفت شبی 1100
شام تن ماهی و ذرت گرم کردیم و خوردیم، شب م امین وسایل الویه رو گرفت، صبح درست کردیم و رفتیم به گشت و گذار
مسجد کبود، موزه آذربایجان، موزه عصر آهن، شهرداری و سه طبقه موزه اونجا، نهارو پیاده رو تربیت الویه خوردیم و رفیم خونه استاد شهریارو دیدیم و به سمت ایل گلی راه افتادیم.
ی جوری رفتیم که هم روزشو ببینیم، هم شب، بسیار زیبا و بزرگ و شلوغ
چای و نسکافه و باقلوا خوردیم، تو راه برگشت ماشینمو گم کردیم، بالاخره با چند از تبریزیا پیداش کردیم، شامو همونجا خوردیم از الویه ظهر و رفتیم بسمت هتل
خوابیدیم، صبح صبونه خوردیم و فتیم به سمت بازار، بازار طلافروشا، فرش و خود بازار بزرگ و کفش دیدیم نهار رو رستوران حاج علی خوردیم، سوپا مهمونشون بودیم، با ی دوغ عالی به 500 تومن
عصر رفتیم کندوان، جاده عالی، خودش عالی، مردمش عالی، همه چی تک و بکر
موزه شو دیدیم، برا بازدید از هر خونه مجبور بودیم ی شیشه عسل بخریم، عسل و عسل با موم و سوجوق و لواشک و قیسی و آلو و ..
دیگه ی چرخی زدیم و رفتیم به سمت تبریز
شام رو خیلی گشتیم
تا اینکه از فیش اند چیپس ی کنتاکی سه تیکه خریدیم بچه هام که خواب بودن
آوردیم خونه ولی فقط من و بابا خوردیم، بچه ها خواب بودن
صبح صبحونه عدسی خوردیم تو هتل و تحویل دادیم و رفتیم جام جم باقلوا و ریس و شکر پنیر خریدیم و رفتیم به سمت جلفا
بین راه ایستادیم
جاده بسیار سرسبز و دلنشین
نزدیکای ساعت 3 رسیدیم جلفا ی چند جا پرسیدیم و آخر رفتیم هتل گردشگری جلفا ی 5 تخته گرفتیم
وسایلمونو گذاشتیم و رفتیم سراغ کلیسای سنت استپانوس
رود ارس دیدیم
کلیسای چوپان یبن راهمون بود و سد ارس در 30 کیلومتری مون که نرفتیم
سنت استپانوس بسیار زیبا بود
برگشتیم به سمت بازار ستارخان که میگفتن یکی از بازارای خوب جلفاس
از آقای آقایاری لباس زیر و از آقای کمالی زز زاگرس آرایشی و شوینده خریدیم
دیگه تقریبا همه پاساژا بسته بودن
رفتیم ی غذا خونگی قرمه سبزی و قیمه خوردیم و رفتیم سمت هتل
خوابیدیم، صبح اونجا صبونه خوردیم که شب قبل ش نوژین از دل درد نخوابید و برگردوند
بردیمش درمونگاه، ی ضد تعوع بهش زد و نوژین اولین آمپول عمرشو تجربه کرد
دیگه بهتر شد
من حالت دل پیچه پیدا کردم ولی با این حال بازار روسها رفتیم و برا بچا عروسک روسی و خرت و پرت خریدیم
هتلو تحویل دادیم
به سمت تبریز حرکت کردیم و از ی غذافروشی بین راه جوجه خریدیم
و تو ی مجتمع خدمات رفاهی خوردیم
امین م دلپیچه پیدا کرده بود
رسیدیم زنجان
روز 5 شنبه 12 خرداد ساعت 9 شب
هتل جهانگردی پر بود، ی هتل دیگه پر بود، تا رفتیم هتل قصر نزدیک میدون اصلی شهر
ی شب موندیم به 450
ی اتاقی که کولرش سوخته بود ولی پنجره بزرگ داشت و هوا عالی و خوب
امین از بیرون کباب و جوجه گرفت و سوپ
من که برگردوندم و نتونستم بخورم
بچه ها هم که خوابیدن
صبح تو هتل صبحونه خوردیم، موزه رختشورخونه رو پیاده رفتیم ، موزه مردان نمکی رو هم بازدید کردیم و هتلو تحویل دادیم و به سمت قزوین حرکت کردیم
نهارو حوالی ساوه خوردیم
و شب حدود ساعت 9 و نیم به ورودی اصفهان رسیدیم
سروین قشنگ جلو پالایشگاه تو ماشین برگردوند و حالش بد شد
ما زود رسیدیم خونه
شام مامان جون درست کرده بود قیمه و چلو
خوردیم و خوابیدیم
تعطیلات 14 خرداد و 15 رو استراحت کردیم
با خاله مریم که اومده بود خداحافظی برا حج خداحافظی کردیم و ایام خوشی رو سپری کردیم.
کربلا...برچسب : نویسنده : sarvandnuzh بازدید : 82