11 تیر رفتیم بهارستان پیش خاله
ی سشوار هم هدیه بردیم.
شامم مادر زحمت کشیده بود الویه و استمبولی
سروین نوژین خیلی از اونجا خوششون اومده بود، نوژین که مرتب رو تخت خاله دراز می کشید.
آخر مهمونی هم سروین زد دست و پا و سر دو تا مجسمه های خمیری مشکی خاله رو شکوند
کربلا...برچسب : نویسنده : sarvandnuzh بازدید : 93