برچسب : نویسنده : sarvandnuzh بازدید : 190 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 16:16
برچسب : نویسنده : sarvandnuzh بازدید : 201 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 16:16
برچسب : نویسنده : sarvandnuzh بازدید : 180 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 16:16
صدا زدم سروین، نوژین
سروین بگو بله
دیدم سروین از گوشه پذیرایی اومد و انگشت سبابه شو نشون میده و میگه ای ای
دیدم پی پیه
باباشونو بلند صدا زدم و گفتم بیا کمکککککک
بله
دیدم نوژین خانوم گوشه اتاق نشسته ن و شلوارشونو تا زانو کشیدن پایین و پوشک پی پی کرده رو باز کردن و دوتایی مشغول انگشت زدنن
کربلا...برچسب : نویسنده : sarvandnuzh بازدید : 196 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 16:16
برچسب : نویسنده : sarvandnuzh بازدید : 186 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 16:16
زنگ زد که پاشو بیاااااا دلم ی ذره شده برا وروجکا
من و بابا هم هی انکار که سرما خوردین و صداتون گرفته و .. که گفت نه چیزی م نیس
با کش و قوسهای فراوان، رفتیم بالاخره با ی شاخه گل نقره
سوغاتی یامونم یکی دو دست لباس برا بچه ها، بلوز برا من و لباس زیر برا بابا بود
کربلا...برچسب : نویسنده : sarvandnuzh بازدید : 152 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 16:16